
خیال بافی و واقع گرایی
منصور سیار
ما در سیاست سه گروه داریم؛
۱- تماشاگران سیاسی:
این گروه آن هایی هستند که هیچگونه دخالتی در سیاست ندارند و فقط منحیث یک نظارهگر به تماشا نشسته اند تا ببینند سیاستمداران چه میکنند، این گروه در درون خود شان خیال بافی های انجام میدهند که از واقعیت به دور است.
۲- فعالان سیاسی:
این گروه همواره در صحنهی سیاست حضور دارند و با اوضاع، واقع گرایانه برخورد میکنند، این ها اوضاع را بررسی کرده و مطابق شرایط عمل میکنند و از وسیله های دست داشتهای خود برای رسیدن به بهترین گزینه ممکن برنامه ریزی دارند، و همچنان هیچ زمانی با خیال بافی به پذیرایی از مشکلات سیاسی نمیروند، زیرا میدانند بدون در نظر داشت شرایط سیاسی با اندکی خیالبافی اوضاع را بحرانی خواهد ساخت.
۳- منتقدان سیاسی:
این گروه تا حد زیادی در صحنه سیاست قرار دارند اما بازیگر اصلی صحنه نیستند، از آن جهت که این گروه با بحث ما ارتباطی ندارند به این گروه نمیپردازیم!
شماری از تماشاگران سیاسی بدون در نظر داشت اوضاع با خیالبافی به پیشواز چالش ها میروند، چنانکه بعضی از گروه ها معتقدند همین که نظام اسلامی برپا شد به یک باره ارتباطات سیاسی و اقتصادی با تمام حکومت های جهان برهم زده شود و همه روزه به سوی یکی از کشور های جهان لشکر کشی شود، هیچ پیمانی میان مسلمانان و غیر مسلمانان وجود نداشته باشد.
این ها بدون در نظر داشت این که نظام سیاسی ابتدا در سطح بسیار ضعیف ایجاد میشود و برای بقای خویش نیاز به ارتباطات مستحکم سیاسی و اقتصادی دارد اوضاع را تحلیل میکنند، از سوی دیگر نظام تازه تاسیس شده نمیتواند در همان ابتدای حرکت به مبارزه با غول ها بپردازد، چنانکه وقتی کودکی به دنیا میآید ضعیف و ناتوان است و نمیتواند در آن زمان با جوان برومند مبارزه کند در حالی که اگر اندکی صبر کند، این کودک به جوان برومند تبدیل شده و آن جوان به شخص کهن سال ضعیف مبدل میگردد و در چنین شرایط شکست آن شخص کهن سال به مراتب آسانتر است.
شخصی از تابعین نزد حضرت حذیفه رضی الله عنه آمد و از او پرسید: شما با پیامبر ﷺ چگونه رفتار میکردید؟
حذیفه رضی الله عنه داستان هایی از رفتار خود و دیگر اصحاب را با پیامبر ﷺ بیان کرد، تابعی گفت: به الله سوگند اگر من در آن زمان میبودم نمیگذاشتم پیامبر ﷺ پا بر زمین بگذارد.
در این داستان میبینیم که شخص تابعی یک نظارهگر اوضاع است و بیشتر خیالبافی میکند، در حالی که صحابی جلیلالقدر شخص حاضر در صحنه بود که با اوضاع واقعگرایانه برخورد میکرد، اصحاب پیامبر ﷺ جان و مال خود شان را فدای نبی اکرم ﷺ میکردند اما، چون واقعگرا بودند سخنی مانند سخن تابعی به زبان نمیآوردند.
همچنان: الله متعال با مختار گذاشتن امیر مومنان در انتخاب یکی از گزینه های کشتن، رها کردن، معاوضه کردن یا فدیه گرفتن در مورد اسیر، واقعگرایی را آموزش میدهد تا امیر با در نظر داشت شرایط نظام خودش مناسبترین گزینه را از این میان انتخاب کند و از خیالبافی بپرهیزد.