
امیرالمؤمنینى که من میشناسم بخش هشتم
مهاجر فراهی
ترجمه: محمدصادق طارق
در لابهلای بخش هفتم برخی از توصیههای امیرالمؤمنین را یادآوری نمودیم. حالا نکات مهم سخنان ایشان را برای شما نقل مینماییم.
رهبریت محترم باز هم ما را مخاطب قرار داد و اینگونه توصیه نمود:
شما باید به کارهای خود توجه کامل داشته باشید، شما مترجمان من هستید پس باید سخنانم را درست تفسیر کنید، پیام من را به مردم برسانید. همچنان مشکلات و معضلات مردم را به من بیاورید.
در کارهای تان سهلانگاری نکنید، خداوند متعال به شما یک فرصت فوقالعاده داده است، این فرصت را غنیمت بشمارید.
شما باید گردهماییهای فرهنگی و مجالس شعری برگزار کنید، تجمعات فعلی کافی و معیاری نمیباشد.
سعی کنید راه گسترش فرهنگ و تمدن شیطانی بیگانه را مسدود کنید، اینجا بیست سال است که دشمن بذر نفرت، نفاق و بدبختی را در میان افغانها کاشته است.
جز خداوند به رضایت هیچ کسی توجه نکنید، اگر خداوند را راضی نمودید مخلوق نیز راضی میشود و اگر خداوند ناخشنود بود، پس خشنود ساختن مردم بیفایده است.
جناب شیخ صاحب رهنمودهای خود را ادامه داد و به بیان اهمیت تاریخ پرداخت و فرمودند:
مسئولیت و مکلفیت شما است که تاریخ را بنویسید، مطالعه تاریخ به ما قوت قلبی میدهد. همانگونه که مطالعه نمودن تاریخ صحابه، تابعین و اسلاف به ما صبر و تحمل در برابر سختیها و مصائب را میآموزد، تاریخ منبع اطلاعاتی از فداکاریهای ما به نسلهای آینده میباشد.
رهبریت دوستان فرهنگی را مخاطب ساخت و گفت:
شما باید تاریخ جهاد بیست ساله را بنویسید. همچنان حماسهها و فعالیتهای جهاد افغانستان علیه روسها را ثبت کنید. این وظیفه شماست و این مسئولیت را به خوبی انجام دهید.
رهبریت با جدیت خطاب به دوستان فرمودند:
شما به جای سخن گفتن بیشتر به عمل توجه کنید، تفاوت ما با دیگران باید در این نکته باشد که کمتر حرف بزنیم و بیشتر کار و عمل کنیم، اگر حرف زدن ما نسبت به عمل نمودن ارتقا یافت هیچ تفاوتی میان ما و دیگران نیست.
زعیم محترم امارت اسلامی پیش رفت و افزود:
با مردم برخورد نیک و رفتار خوب کنید، آنان باید تحت تأثیر اخلاق شما قرار بگیرند. بر ملت ظلم نکنید زیرا فرجام ظلم تباهی است. من به هیچ کسی اجازه نمیدهم که از منصب و مقام خود سوء استفاده کند. به خدا سوگند! اگر کسی هرچند دارای مقام و منزلت بالا باشد اما با کسی ظلم و برخورد ناشایسته بکند حتماً او را به سوی عدالت و محکمه میکشانم و اگر محکمه فیصله نمود به دارش میزنم.
رهبریت با اصرار فرمودند:
من به فکر قدرت و مقام نیستم، روزی که بدانم نمیتوانم به فرمان الله و شریعت عمل کنم، آن روز استعفا میدهم و کارم را رها میکنم.
متوجه باشید! مقامات فعلی وزیران و والیان من هستند، هر روزی که بخواهم آنها را تبدیل میکنم و به فکر هیچ کس نیستم، آنها فقط وزرآء و والی صاحبان هستند، رهبران احزاب و قوماندانان جبههها نیستند که از تبدیل و تغییر نمودن آنها عاجز باشم. (اشاره رهبریت به مقامات اداری کابل بود که وزرآء بهجای خود، حتی صلاحیت تغییر والیان را نداشتند).
رهبریت عالیمقام ادامه دادند:
«در هر نقطهای از کشور که بر کسی ظلم و ستم شود خداوند متعال از من سؤال میکند، زیرا در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که: الا کلکم راع و کلکم مسٶل عن رعيته. (مطلع باشید! هر یک شما چوپان است و از هر یک در مورد رعایای او سؤال میشود).
پس شما حتماً به من احوال بدهید حاضر هستم جهت حل نمودن مشکلات مردم به هر نقطه کشور سفر کنم.
وی همچنین گفت: مسئولین باید دروازهای خود را در برابر مردم و ملت باز نگه دارند، وزرا با مراجعین رو در رو ملاقات کنند، اگر به تمام مراجعین رسیدگی کرده نمیتوانند یا گاهی احساس خطر امنیتی میکنند، فرد آگاه دیگری با مراجعین ملاقات کند و مشکلات مردم را به وزیر ابلاغ نماید.
رهبریت حفظه الله در این مورد داستان خود را نقل کرد که من شخصاً با یک دوست دیگر به دروازهی یک وزارتخانه رفتم و گفتم: میخواهیم با وزیر ملاقات کنیم. آنها گفتند با وزیر در ارتباط شدهاید؟ پاسخ ما منفی بود. گفتند: اگر هماهنگی نکنید، نمیتوانید پیش وزیر بروید.
امیرالمؤمنین حفظهالله فرمودند: با وجود اصرار زیاد به ما سوی دفتر وزیر اجازه داده نشد.
*ادامه دارد*