نظــر

عظیم آبرومند و «بیعت ملعن» با حزب اسلامی!/وحید مژده

وحید مژده

شب عید یکی از دوستان از اروپا به من زنگ زد و ضمن تبریک به مناسبت عید سعید فطر اطلاع داد که آقای محمد عظیم آبرومند علیه من در سایت شهادت مطلبی نوشته اند. وقتی به آن سایت سر زدم، در نخست عنوان مطلب نوشته شده علیه من برایم عجیب بود، «معاملهء ناتو و انقلاع طالبان» و در ذیل نیز آمده بود «سخنی با برادر محترم وحید مژده از طالب سرشکسته».

بعضی از دوستان حزبی را عادت بر اینست که به تقلید از فلانی خان با وارد کردن واژه های عربی گاهی ناآشنا در نوشتهء دری، می خواهند تفهیم نمایند که از بیخ عرب اند! در رابطه با دیگران مرا حرفی نیست اما در مورد جناب آبرومند در این مورد شک داشتم زیرا هرچند مرا تاکنون توفیق رفیق نشده که با ایشان دیدار داشته باشم اما از طریق دوستان مشترک در اروپا شنیده بودم که ایشان از نادر شخصیت های باقی مانده در این گروه اند که خواهان اصلاحات در شیوهء رهبری حزب بوده و مقلد کور این طریق به بن بست رسیده نیستند و شخصی با دانش و اهل قلم اند اما وقتی این مقال را از ایشان خواندم، واقعا امید من از ایشان دچار(انقلاع!) شد و دیدم که ایشان نیز مانند بعضی دیگر، تمایل به تناول خبز شبان دارند!

عنوان مبهم الدلالة (سخنی با برادر محترم وحید مژده از طالب سرشکسته) مرا به این اندیشه اندر ساخت که صفت سرشکسته بر چه کسی وارد است، نویسندهء محترم و یا مخاطب وی که بنده باشم؟ مشکل را (از) بمیان آورده که مانند دفاع جناب حکمتیار از داعش، در این جمله سخت نامربوط افتاده است!! من فکر می کنم که نوشتن (از) در این عنوان نیز کار دشمنان حزب اسلامی باشد که همیشه مرض دارند تا با دستکاری در چنین موارد، به پایه های وسیع مردمی این حزب خلل وارد سازند اما بنده به این باورم که تا این حزب باشد و این رهبری و قلمبدستانی چون آقای آبرومند توجیه گر کجروی ها، این حزب به دشمن هیچ نیازی ندارد!

نالیده اند که مژده رهبری حزب اسلامی را مورد لعن و طعن قرار داده است. به جناب آبرومند یادآور می شوم که آغازگر این مشکل تیم کودکان حزب اسلامی بودند. زمانی که من در یک مقالهء کاملا بیطرفانه به این مسئله پرداختم که (ابوبکر بغدادی رهبر داعش شخص مجهول الهویه است) و منظور من این بود که وی در افغانستان نبوده است، صفت «مجهول الهویه» بر جناح (نهر الیباب!) سخت ناگوار افتاد و طبق عادت مذموم شان، به دادن فحش و دشنام به من پرداختند. تا آن زمان مشخص نبود که جناح (نهر الیباب) با ابوبکر بغدادی وصلت یک جانبه کرده اند و موضع آقای حکمتیار بعدا با وضاحت بیشتر در حمایت از البغدادی به نشر رسید.
ایشان نوشته اند که من تلاش دارم تا چهرهء طالبان را در ذهنیت ها تنقیح نمایم و آن گروه مقاومت را ممثل و وارث قدرت سیاسی در کشور بدانم.

در جواب باید بگویم که دغدغهء مردم در داخل افغانستان از دغدغهء عده ای از آنانی که در محیط امن اروپا با استفاده از سوسیال حیات بسر می برند، فرق دارد. من و دوستان همفکر در داخل کشور، با توجه به تجربهء 35 سال جنگ به این باوریم دیگر دوران حکومت های انحصاری در افغانستان به پایان رسیده و در ملاقات های خود با طالبان نیز همیشه روی این نکته تاکید داشته ام که مشکل افغانستان جز با به میان آمدن یک حکومت مورد قبول قاطبهء ملت حل نخواهد شد. استعمار شکنی ما اگر به صلح نیانجامد و باشکست دادن هر استعمارگر، ما همچنان درگیر جنگ بین خود باقی بمانیم، این استعمار شکنی نیز مانند افتخار شکست اتحاد شوری فقط می تواند روی کاغذ حیثیت یک رویداد مورد اختلاف را بخود بگیرد که عده ای به آن افتخار کنند و جمعی از آن ابراز انزجار.

آقای آبرومند در نبشتهء شان (انقلاع!) طالبان توسط اشرف غنی را ترفندی کارا تر از سیاست کرزی در تضعیف حزب اسلامی می دانند. محض اطلاع ایشان عرض میدارم که (انقلاع) طالبان (لااقل تا اکنون) موجب (اندماج!) آنان با دولت کابل نشده است درحالیکه مشکل حزب اسلامی اینست که «انشعاب» در حزب اسلامی موجب «وصلت اندماجی!!» شاخه های این حزب هم با دولت و هم با جناحهای دیگر شده که عوامل مادی و مقام های دولتی، به استحکام این اندماج بشدت افزوده وبیرون آوردن را ناممکن ساخته است!

تمایل به «اندماج» با دولت حتی به شاخهء این حزب در اروپا نیز مشهود است. چند سال قبل هیئتی از طرف جناب حکمتیار از برادران جان برکف از غرب موظف شدند تا به کابل بیایند و با آقای کرزی در مورد شرایط حزب برای «پیوستن غیر اندماجی»! با دولت مذاکره نمایند.

یک عدد از اعضای این هیئت (حفظه الله) مخفیانه تقاضای ملاقات خصوصی با کرزی داشت اما آقای کرزی به شخص دیگری وظیفه سپرد تا ببیند که او چه مرگ می خواهد. آن عضو هیئت دو عریضه داشت تا تقدیم جناب کرزی گردد؛ عریضهء اول تقاضای یک نمره زمین در شهر کابل و تقاضای دوم عریضه ای به منظور تقرری پسرش در یکی از پوست های مناسب دولت. گویا پسر ایشان در رشتهء (زیست شناسی در اعماق اقیانوس) از یکی از دانشگاه های معتبر اروپا دکتورا داشت و تیزس دکتورای خود را تحت عنوان «عملیهء لقاح سنگ پشت بحری در آبهای کم عمق» نوشته بود!

آقای آبرومند در بخش دیگری از افاضات خویش چنین می فرمایند:
حزب اسلامی بدلیل داشتن تجارب جهانی سیاسی و شناخت دقایق نوسانات استراتیژیک ناتو وامریکا وشکیل گیری جبهه افغانی اشغال از اغاز سال 2001 بدینسو، و مشعر بودن به اینکه آقای اشرف غنی دسته اول (؟) حکومت نصب شده در کابل می باشد، از مذاکرات و نشست با هیئت آقای اشرف غنی موفقانه بیرون رفتند و این بیرون رفت ازمذاکرات حزب اسلامی را در سطح عامه ملت افغانستان قوت و صلابت بیشتر بخشید، طوریکه مجامع داخلی افغانی چه قشر جوان شهری و چه مردم اهالی قریجات افغانستان از عدم شرکت وابستگان حزب اسلامی در فساد اداری مطمئن می باشند و میدانند که هواداران و اعضای حزب اسلامی افغانستان بطور کل متشکل ازصادق ترین افراد جامعه افغانستان بوده و در بخش های مختلف مانند اداره، صنعت واقتصاد افراد متخصص و وطن دوست را در دامن خود پرورده است.

واقعا آقای آبرومند با چنین سخنان، برای شرکت در برنامهء چایخانهء تلویزیون طلوع شخصی بسیار مناسب اند زیرا در آن برنامه، گزافه گوئی در انحصار کسی نیست و به همین دلیل عده ای آن برنامه را بجای چایخانه، (پف خانه!) می گویند!

آقای محترم! مگر شخص حکمتیار نمی گوید که اشرف غنی به ما وعده هائی داده بود اما وقتی به قدرت رسید، به آنها پشت پا زد و قرارداد امنیتی را با امریکا امضا کرد؟ اگر به گفتهء شما حکمتیار اشرف غنی را می شناخت پس به کدام دلیل از انجنیر هلال خواست که در دور دوم انتخابات از وی حمایت نماید؟ زمانیکه اشرف غنی به قدرت رسید، به وعدهء خود وفا نکرد و کرسی هائی را موعود را به حزب نداد، دیگر جائی برای مذاکره باقی نمانده بود که بقول شما حزب از آن (موفقانه؟!!) بیرون برود بلکه این اشرف غنی بود که شما را فریب داد. شما به فکر(اقتطاف!) بودید اما غنی در اندیشهء (اختطاف) بود و قصد (انعطاف!) نداشت.

اینکه بقول شما (قشر جوان شهری و اهالی قریه جات!) با شما هستند در جریان انتخابات ریاست جمهوری مشخص شد که حمایت حزب از انجنیر هلال برای وی فقط یک فیصد از مجموع آراء سراسر افغانستان را به ارمغان آورد و یک فیصد دیگر رای قومی خود هلال بود که بدون حمایت حزب هم بدست می آورد.

بعضی از اعضای (صادق) حزب اسلامی به شمول اعضای خانوادهء رهبر محترم، همین اکنون مقامهای وزارت و مشاوریت را در این دولت پذیرفته اند. آیا برای شما بعنوان یکی از اصلاح طلبان در حزب، شایسته است که چنین ادعای غیر معقول را عنوان کنید؟ آیا نمی دانید که همین اکنون 90 درصد از اعضای خانوادهء رهبر حزب اسلامی در کابل زندگی می کنند و دولت با آنها کمک مالی می کند؟ از خدا بترسید و خاک به چشم مردم نپاشید. بیائید به برنامهء چایخانه!!

بخشی زیادی از سخنان آقای آبرومند تحلیل های سستی از اوضاع است که به دلیل دور بودن شان از متن وقایع، بر وی خرده نمی گیرم و معذورش می پندارم. اما ایشان در نوشتهء شان بار بار به مخفی بودن و مستور بودن ملا محمد عمر اشاره داشته اند. خدا را شکر که جناب شان تلویحا اعتراف می کنند که برعکس رهبر طالبان، رهبر حزب اسلامی پنهان نیست بلکه در جائی زندگی می کند که به امکانات وسیع تماس از جمله انترنت دسترسی دارد البته مشکل لودشیدنگ وقطع برق در آنجا مشکل عام است!

ایشان در جائی نوشته اند که طالبان فاقد تخصص لازم در بخش سیاسی اند که من هم با ایشان موافقم اما به این باورم که این مشکل تنها منحصر به طالبان نیست و حزب نیز از این مشکل به سختی رنج می برد. بعنوان مثال شخص آقای آبرومند یکی از نظریه پردازان این حزب در اروپا بشمار می آید که به تفسیر قرآن نیز می پردازند اما بیائید تا میزان سواد ایشان را بعنوان یک متخصص حزبی به ارزیابی بگیریم.

از نوشتهء شان علیه من چنین بر می آید که نخست مطالب را به دری نوشته اند و سپس در قاموس لغات بدنبال واژه های مترادف در زبان عربی برآمده اند اما حاصل کارشان در بعضی موارد سخت مضحک از آب بدرآمده که به چند مورد اشاره می شود:

در جائی می نویسند: البته نقش طلبه های درس خوانده در دیار هجرت که عاری از هرنوع بار فرهنگی افغانی و مصادیق سنتی جامعه افغانی درمساجد ان دیار تربیه شدند هم غیر قابل انصراف می باشد.

از نظر انشاء بر این جملات تبصره نمی کنم زیرا می دانم کسانی که این نوشته را می خوانند، اهل نظر اند وقضاوت خواهند کرد اما فقط به ایشان یک مشورهء مفت می دهم که اول با رفتن به یک کورس اکابر یا بقول پاکستانی ها (تعلیم بالغان!)، طرز املا وانشاء در زبان دری را فرا گیرند، زبان عربی پیشکش شان! اما در مورد محتوای این جملات باید بگویم که اگر جناب شان خبری از دیار هجرت در پاکستان می داشتند، می دانستند که اکثریت این طالبان در مدارس تنظیم های جهادی در کمپ های مهاجرین درس خواندند و هر تنظیم جهادی به شمول حزب اسلامی، تنظیم های طلبه داشتند. در زمان جهاد، هیچ گروه مستقلی بنام طالبان وجود نداشت.

در مورد بعضی از واژه های بکار رفته در نوشتهء آقای آبرومند، من این ملاحظه را دارم که مفهوم با واژهء بکار گرفته شده در جمله مطابقت ندارد مثلا ایشان نوشته اند (از برادران قلم بخته در کابل…). واژهء (بخته) به معنی گوسفند فربه و یا پوست کنده است و نمی دانم که مراد شان از ترکیب (قلم بخته) چیست؟. واژه های دیگری از این دست نیز در نوشتهء آبرومند بکار رفته است از جمله نوشته اند:

…در مقابل پرسونل اداری ورهبری طالبان به اساس واقعیت های ملموس صرف نظر از نداشتن تخصص انها، غایب از صحنه حیات سیاسی واجتماعی وفرهنگی بوده، دست غیر مری امیرالمومنین غایب ملا محمد عمر اخوند زاده انها را بطور مطلق العنان اداره می کند و این چونگی اداره را بطور اجتهاد فردی عنوان بیعت ملعن هم داده اند.

آقای آبرومند! مگر بر تو جبر است که باید واژه های عربی را که حتی طرز نوشتنش را هم نمی دانی بکار گیری و چنین آبروی خودت را بریزی؟! (چونگی اداره) را از کدام قاموس در آورده ای؟! (بیعت ملعن) یعنی چه؟ نکند که بیعت خودت با حزب اسلامی از نوع (بیعت ملعن) است ؟!!

نوشتهء جناب آبرومند با این آبرو ریزی به پایان می رسد:
نتیجه اینکه مردم افغانستان طوریکه در گذشته به یک پدیده جدید بنام طالب سردچار شدند، اکنون همان پدیده بعد دوران استعاله قسما به داعش تبدیل شده است.

با کمال معذرت باید عرض کنم که در هیچ قاموسی، معنائی برای واژهء (استعاله) که جملهء شما را معنی ببخشد نیافتم. شاید منظور شما (استحاله) باشد که در آنصورت املای درست آن با (حای) حکمتیار نوشته می شود نه با (عین) عظیم آبرومند!

ورته لیکنې

ګډون وکړئ
خبرتیا غوښتل د
guest

18 Comments
زړو
نویو ډیرو خوښو شویو
Inline Feedbacks
ټولې تبصرې کتل
حق جو

مژده صاحب ژوندی اوسې له لیکنې مې دې هم خوند واخیست او هم یي وخندولم خصوصا وروستۍ برخې یي د یوه بریالي لیکوال د لیکنې خصوصیات همدا وي چې په یوه غشي څو ښکاره کوي،په لیکنه دې هم درته ادبي تنده ماتوي،هم معلومات درکوي او هم خپله اصلي موضوع چې غواړي درته القاء یي کړي د خوږ الفاظو په جامو کې یی درته رسوي، د مژده صاحب لیکنه هم همداسې دی هم نقد دی، هم طنز او هم خپل حریف ته غاښ ماتی ځواب

حامد احمدی

سو سوال لرم د مژده صیب نه: ولی دوی کوشش کوی چی د حزب اسلامی منفی ټکو ته ډیره د خلکو توجه واړوی ؟؟ ځه ما نظر دادی چی دوی باید د مجاهدینو د صفونو دیواوالی لپاره کار وکړی، نه د جدایی لپاره، او دنن ټکی اسیا او د نورو ورځپاڼونه زما په ډیر درنښت غوښتنه ده چی قلمونو مو د یووالی لپاره را تاو کړی، نه د جدایی لپاره، که مونږ کوښښ وکړو جی دوی ځان نه جدا کړو نو دوی بله لاره نلری یا به دولت ته راځی یا به د غوربندی صیب پّ وینا خلیفه الممات ته… نور لوستل »

حامد احمدی

او که امکان وی د مژده صیب ایمیل ادرس ماته راکړی – دی واقعا ښه تحلیلګر دی هر کله ددوی مرکی ځه ګورم او اورم – خو ځینی غوښتنی ترینه هم لرم-

سلامت خان

د دې متقابلو ببولالو په لوستلو کې چندان فاېده نشته خو د وزګار سړي ښه ساعت ورباندې تېررېږي، په خاص ډول د هغه چا چې د دې دواړو ماضي ورمعلومه وي. د وزګارخېلو د ساعت تېرۍ لپاره د دې داړو ښاغليو د لا نور ډېر فعاليت په تمه. سلامت خان.

ahmad

جناب مژده! آيا كمال ديگرى جز دروغ دارى كه به نمايش بگذارى و در انتظار مزد آن باشى؟ نوشته نفرت انگيز تو عليه نوشته مؤدبانه برادر عزيز آبرومند را خواندم، نفرتم عليه تو را مضاعف كرد، ميان نوشته تو و آبرومند تفاوتهايى به فاصله زمين و آسمان را يافتم. تو در برابرمزد مى نويسى، در برابر هر نوشته سه مزد از سه مرجع: سفارت ايران در كابل، دفتر طالبان در قطر و رياست امنيت ملى در كابل، نوشته ها عليه حزب اسلامى اگر يك سو كيسه ات را پر مى كند و كامت را شيرين؛ از سوى ديگر كارت امنيت… نور لوستل »

غوربندي

ياره مژده صیب داسې دې ټکولی ده لکه کونګری. دا ناسړي شرم نلري

Abdul Ahad Zameer

السلامُ علیکم ! لطفأ موجبۀ عدم نشر تبصره ام را برایم ایمیل نمائید

غوربندی

أحمد صيب تام بسيار چرب نگو، حکمتیار مگر یک شخص دارای کله و پاچه است و یا اینکه حزب اسلامي است? پیش خردمندان هر یک او جوجه و داماد و عشاق و معشوق آقای حکمتیار که به کابل حجم آوری کردند ، معنی آمدن و مردن حکمتیار را دارد، سیاف یک روز آمد و مرد، حزب و حزبيها و مشتاق و پشتاق در طی چهارده سال گذشته هر روز می ایندو می ميرن و به همه منسوبین و مجاهدين اسبق این حزب احساس عار میبخشند. ويبسايت شهادت به مثابه سگ دیوانه است که از بس ناسزا گفتن و افترا بستن… نور لوستل »

حامد احمدی

غوربندی صیب د نفاق لپاره کار مکوه د وصال لپاره خپل استعداد او لیکنه و کاروه- لگ احتیاط شه دی کنزل خو بیخی ستا شخصیت سره شه نه دی( په بخشنی سره)

غوربندی

حامد أحمدي صيب

ستاسو له توصيي مننه

تاسو ته په دیر احترام ياداوري کوم چی منافق او نفاق اچوونکي په حقیقت کی خفه دي چی د موجود حزب اسلامي تر لمر روشانه منافقت او فتنه انگيزي ته د هغوي مدبرانه سیاست وايي، زما له نظره خو منافق هغه ده چی منحرف حزبيان د مقدسو مجاهدينو سيالان بولي، منافق هغه ده چی طیب او خبیث ته په يوه سترگه گوري

حامد احمدی

د مسلمانانو د یو والی لپاره کار وکری- ابو بکر دی که ابو الممات دی هغی ته هم باید توصیه اوشی چی مسلمان وژنی نه دی لاس واخلی کنه افغاانان تاته معلوم دی – یو شی هی مسلمانانو پریدی دا د سلفی- وهابی – شیعه او سنی خبری په لحاظ د خدای

واعتصمو باحبل الله جمیعا ولاتفرقو

حنیف

قدرمن مژده صاحب! زه نه پوهیږم چی تاسی د کومی توطیي ښکار شوی یی. ددی په ځای چی د سیکولر او تش په نامه دیموکرات حزبونه پسی څه ولیکی- ټوله انرژی مو د حزب اسلامی افغانستان په خلاف مصروفوی. حزب اسلامی په لکاوو شهیدان لری د محشر په ورځ به هغو ته په کومو سترګو ګوری. مژده صاحب! تاسی متاسفانه هماغه څو نقطی مکررا په خپلو لیکنو کی یادوی. نه پوهیږم چی پدی کی د څه دنیوی او اخروی کټه لیدلی ده. حزب اسلامی هسی یو نوم ندی بلکی د دعوت او جهاد یو څلی دی. زه دا منم چی… نور لوستل »

fulad

ریښتیا وايي ، د هر سړي تبصره او شکنځلې د هغه د شخصیت او تربېې څرګندویي کوي ، که د مژده مرکې له ایران رادیو واوری لعنت به پرې ووائئ ، د احمد یا احد صیب تبصره د مژده په اړه بیخي سمه ده ، البته لکه څنګه چې د حکمتیار او د حزب اسلامي د ډيرو نورو مجاهدینو او مشرانو په ایمان ایمان لرم ، د ډيرو حزب ته منسوبو په بی ایماني هم شاهدي وایم . البته طالبان هم سپینې ملایکې نه دي ، دير څه په کې شته خو نه غواړم د مجاهدینو که هغه د حزب… نور لوستل »

Samim

Grana wrorra Mujdah sahib Zeh pe day bawar yem chea, abromand ze she pezanam hagha yaw besawad day che yaw mazmoon pe 3 hafto kay leeke aw pe dray hafo kay Abromand ketaboona ghwalee che dasy lughat payda klee chee chaa ne wee awredelee, ter soo daa we sheeeyee che day yaw pooh salay dai. Bwar wekla che yaw magroora aw ahmak ensan dayi Na pe jihad ke yee barkha akhestay aw na mujahid day tpool omoor yee pe Germany kee teer kelay aw de Islam na pooha yee de yaweh AAAMMEEE salee dah Allah day da Abromand wesharmawee chee… نور لوستل »

نبیل

###################
لطفا د اشخاصو د توهین پر ځای په موضوع خپل نظر څرګند کړئ. اداره

الحاج استاذ بیانزی

زه د مژده صاحب او غوربندی صاحب نظریات سل په سلو کی تاییدوم او خپله به هم څه ورباندی اضافه کړم او هغه داچه : د حزب سلامی په اړه بحث کول د وخت ضایع کیدل دی ، وایی ( یار خو هغه وو چه د بل چا شو ) حزب اسلامی په حزب سلامی بدل او مجاهدینو یی امارت اسلامی ته هجرت وکړو ، یو کس لیکلی چه تاسی د مجاهدینو تر منخ د اتحاد هڅی وکړی ، د مجاهدینو اتحاد هم شوی او د منافقینو اتحاد هم وشو ، حزب اسلامی کی نور څه نه دی پاتی چه… نور لوستل »

fulad

چې په دراوغو نه شرمیږي ، نو په څه به وشرمیږي

Back to top button
18
0
ستاسو نظر مونږ ته دقدر وړ دی، راسره شریک یې کړئx